خدا جوووونم، هزار بار شکرت که به من، بزرگترین هدیه رو دادی تا من هم حس مادر شدن را درک کنم. حال از خودت میخواهم که همیشه و در همه حال مواظب فرزندانم باشی. آمین یا رب العالمین ...
امروز خونه باباجون بودیم و آقا مهراد در حال بازی کردن و دویدن بود که ناگهان به من برخورد کرد و به شدت به طرف میز عسلی به زمین خورد. خدا رو شکر که آسیب جدی ندید و خطر رفع شد.
در ۹۸/۹/۲۹ آقا مهراد صاحب خواهر شد که اسمش رو، مهرانا خانم گذاشتیم. همه فکر میکردند که شازده حسودیش میشه اما برعکس تفکرات بقیه، شازده مامانی خیلی خواهرش رو دوست داره و ازش مواظب میکنه....